استادیار جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاه گنبد ، aminmohammadi@gonbad.ac.ir
چکیده: (4716 مشاهده)
همهسالهمخاطراتطبیعی، خسارتهایگستردهایرابهویژهدرکشورهایروبهتوسعهباعث میشوندوشواهدموجودنیزحکایتاز افزایشمداوموقوع انواعبحرانهایطبیعیازنظر شدتوفراوانیدارند. اسکان مجدد، یکی از رویکردهای اصلی برای بازسازی سکونتگاههای روستایی پس از وقوع سیلاب است. بارش بارانهای شدید در مرداد 1384 در نواحی شرقی استان گلستان منجر به رخداد دو سیل ویرانگر گردید. بهمنظور جلوگیری از تکرار مجدد رویداد سیل در مناطق سیلزده، به جابهجایی محدود 3 روستا و جابهجایی توأم با تجمیع یازدهروستایشهرستانهای کلاله و مراوهتپه کهدرسیلابهایاخیرگرگانرود وسرشاخههایآنخساراتزیادیدیده بودند،بهمنطقهفراغی اقدام گردید.هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تأثیرات جابهجایی روستاهای آسیبدیده از سیل بر میزان زیستپذیری ادراک شده توسط ساکنین محلی در منطقه مورد مطالعه است. زیستپذیری بر تجربه انسان از مکان تمرکز نموده و این تجارب را در ظرف زمانی و مکانی مشخص در نظر میگیرد. بدین منظور جهت مقایسه دو الگوی جابهجایی محدود و تجمیع از نظر میزان زیستپذیری، با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته اقدام به سنجش زیستپذیری در منطقه مورد مطالعه گردید. با استفاده از آزمون t نمونههای مستقل مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد در الگوی تجمیع روستاها، در بین ابعاد سهگانه زیستپذیری، بهترین وضعیت متعلق به بعد اجتماعی است اما ابعاد زیستمحیطی و اقتصادی در رتبههای بعد قرار دارند. در الگوی جابهجایی محدود، در بین ابعاد سهگانه زیستپذیری، بهترین وضعیت متعلق به بعد زیستمحیطی بوده و پس از آن بعد اجتماعی و در انتها بعد اقتصادی قرار دارد. همچنین نتایج نشاندهنده آن است که بین الگوهای اسکان مجدد در زمینه میزان تغییرات زیستپذیری، تفاوت معناداری وجود ندارد. مهمترین یافته تحقیق بدین قرار است که فارغ از انتخاب هر الگویی برای اسکان مجدد، توجه به وجود شرایط زیستی در محل جدید جهت قرار گرفتن شرایط کار و زندگی مردم در یک سکونتگاه زیستپذیر از بیشترین اهمیت برخوردار است و باید تلاش برنامهریزان بر فراهم ساختن کیفیت مناسب زندگی در سکونتگاه جدید – با هر الگویی از اسکان مجدد- باشد.