در پژوهش حاضر الگوهای کالبدی موثر بر شکلگیری رابطه مناسب میان درون و بیرون خانه مورد سوال است. این الگوها کمک میکنند که ضمن حفظ حریمهای درونی خانه، این مکان به بستر پیرامونیاش پیوند بخورد. از آنجا که میزان مطلوب رابطه درون خانه با بیرون تا حد زیادی به شیوه زندگی ساکنین مربوط میشود، پژوهش به یک حوزه مکانی- فرهنگی خاص یعنی بافت میانی شهر کرمانشاه محدود شده است. علت انتخاب این بافت، برخورداری اغلب خانههای بافت میانی از شرایط کالبدی تقویت کننده رابطه درون و بیرون برآمده از بررسی منابع مکتوب و جریان داشتن زندگی در این خانههاست که از سویی امکان مطالعه همزمان رفتار و کالبد را فراهم کرده و از سوی دیگر تعمیمپذیری نتایج به محیطهای مسکونی با شیوه زندگی مشابه را افزایش میدهد. همچنین نسبت نزدیک زنان به خصوص زنان خانهدار با خانه سبب شده سوال از دریچه روایت ساکنین زن، به پاسخ نزدیک گردد. راهبرد پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. جمعآوری دادهها از طریق انجام مصاحبه باز با 16 نفر از زنان خانهدار ساکن 9 خانه از خانههای بافت میانی کرمانشاه، تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته است. پس از تطبیق دادن کدهای اولیه حاصل از مصاحبهها با نقشههای برداشت شده از خانهها و مقولهبندی کدها بر اساس چارچوب نظری پژوهش، نتایجی در پاسخ به سوالات به دست آمده است. نتایج نشان میدهد رابطه مناسب درون و بیرون خانه برای زنان ساکن در بافت میانی شهر کرمانشاه، رابطهای است که کنترل نوع و میزان آن در اختیار ساکنین خانه باشد؛ بنابراین هر قدر در خانهای فضاها از نظر میزان ارتباط با بیرون متنوعتر باشند، آن خانه در شکلدادن به رابطه مطلوب درون با بیرون کارآمدتر است. در خانههای مورد بررسی سه سطح از ارتباط میان فضاهای درونی با بیرون دیده میشود. همچنین دو دسته الگوی کالبدی یعنی «لایهبندی فضایی» و «پنجرهها» به تحقق رابطه مطلوب میان درون و بیرون کمک میکنند؛ «لایهبندی فضایی» به معنای قرارگیری بخشهای خصوصی خانه (اتاق خواب و نشیمن) در عمق و طبقات بالاتر و همجوار شدن دیگر فضاهای خانه با معبر است. همچنین «پنجرههای» همجوار با بیرون، در مقیاس خرد بر کیفیت رابطه درون و بیرون تاثیرگذارند. علاوه بر این به واسطه حضور بلند مدت زن (مادر) در آشپزخانه این فضا به قلب خانه تبدیل شده و نوع و میزان ارتباط آن با بیرون تا حد زیادی تعیینکننده نوع و میزان ارتباط خانه با بیرون است.