گروه علمی.شهرسازی، واحد تهران مرکز، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. ، ali.bandarabad@iauctb.ir
چکیده: (17 مشاهده)
خانهها بهعنوان مکانهای اصلی زندگی انسان معاصر، باید پاسخ مناسبی به نیازها، باورها و ارزشهای ساکنان خود بدهند. ساختار و شکل فضایی خانهها نقش تعیینکنندهای در شیوه زندگی و رفتار انسانها دارند. از آنجا که خانهها ویژگیهای کالبدی و عملکردی متفاوتی دارند، تحلیل ساختار فضایی آنها میتواند به فهم بهتر پیچیدگیهای روابط اجتماعی و فرهنگی نهفته در معماری مسکن کمک کند. در تهران معاصر، ساختوسازهای بیرویه و غیرحرفهای موجب کاهش کیفیت زندگی و بروز مشکلات اجتماعی و فرهنگی در فضاهای مسکونی شده است. این تغییرات، بازتاب تحولات مدرنیته، تغییرات در سبک زندگی، نقشهای جنسیتی و ساختارهای خانوادگی هستند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوتهای جنسیتی و تأثیر آن بر ادراک و نیازهای فضایی، میکوشد تا ارتباطی میان مطالعات جنسیت و طراحی معماری برقرار کند. این مطالعه بر تجربه زیسته زنان و مردان تمرکز دارد و معتقد است که نادیده گرفتن این تجربیات منجر به طراحی فضاهایی ناکارآمد و ناآشنا برای آنان خواهد شد. بنابراین، شناخت دقیقتر نیازهای آنان میتواند به طراحی فضاهای سکونتی انسانمحورتر و با کیفیتتری منجر شود. پژوهش حاضر با رویکرد تحلیلی و بر مبنای نظریه "نحو فضا"، به بررسی ساختار فضایی خانههای معاصر تهران پرداخته و تلاش دارد تا ابعاد پنهان اجتماعی و فرهنگی در طراحی این فضاها را آشکار سازد. هدف تحقیق، تحلیل و استخراج تغییرات در عرصهبندی و ساختار فضایی خانهها از سال ۱۳۴۰ تا ۱۴۰۳ است. برای دستیابی به این هدف، پس از انتخاب نمونههای خانهها در این بازه زمانی، با استفاده از نرمافزار "ایگرف" پلانها ترسیم و دستهبندی شده و ساختار فضایی آنها تحلیل گردید. همچنین از نرمافزار "دپسمپ" برای بررسی شاخصهایی چون عمق کلی فضا، عدم تقارن نسبی، میزان پیوستگی، عمق نسبی فضاها، قابلیت دید و مخروط دید در هر دهه استفاده شد. نتایج پژوهش نشاندهنده وجود رابطهای معنادار میان ساختارهای اجتماعی و نحوه چیدمان فضایی خانهها است. بهگونهای که شاخصهای اجتماعی حاکم بر جامعه، همچون تعاملات انسانی، سلسلهمراتب فضایی و حریم خصوصی، در معماری خانههای دهههای ۴۰، ۵۰ و ۶۰ قابل مشاهده بوده است. اما در دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰، به دلیل توجه صرف به جنبههای کالبدی معماری و عدم درک کافی از نیازهای ساکنان، تغییراتی اساسی در طراحی مسکن به وجود آمده که در نهایت به تضعیف حس تعلق ساکنان به خانهها منجر شده است.