طی چند دهه گذشته مباحث فرهنگی در پژوهشهای معماری حضور بیشتری داشتهاند. این نکته سبب شده تا شاخهای از این تحقیقات محور فعالیتهای خود را به این موضوع اختصاص دهند. اما نکته مهم آن است که با توجه به گستردگی مباحث فرهنگی و تنوع حوزه های نفوذ آن در معماری، محققین مختلف با توجه به نوع دیدگاه خود در خصوص فرهنگ و معماری و همچنین نوع نیازی که احساس کردهاند، به شیوه های متفاوتی سعی در ایجاد ارتباط میان این دو مقوله مهم نمودهاند. همین امر سبب شده تا برخی پژوهشگرانی که قصد ورود به این حیطه از تحقیقات را دارند در استفاده از پژوهشهای پیشین خود با سردرگمی مواجه شوند. بنابراین بررسی چگونگی توجه به ارتباط میان فرهنگ و معماری در پژوهشهای مربوطه ضروری به نظر میرسد. تعدد مفاهیم مطرح در فرهنگ و تنوع نوع ورود این مفاهیم در معماری سبب شده تا محققین روشهای متعددی را در نوع بررسیهای خود انتخاب نمایند که شناخت آنها میتواند در پژوهشهای آینده مورد استفاده قرار گیرد. این مقاله بیش از همه به دنبال آن است که با شناخت کلیتی از راهکارها و نوع نگاه پژوهشگران به مقولههای فرهنگی و معماری، به سیاستهای متدوال در بررسیهای مورد نظر دست یابد. جهت این امر با انتخاب چند نمونه از تحقیقاتی که در این زمینه انجام پذیرفتهاند، به حیطه مورد اشاره آنها در معماری و نوع نگاهشان به فرهنگ اشاره میشود و سپس تجزیه و تحلیل روش انتخابی ایشان در انجام پژوهش مورد نظر صورت میگیرد. از این بررسی اینگونه میتوان نتیجه گرفت که در هر تحقیق با در نظر گرفتن بعد خاصی از معماری و محدود نمودن فرهنگ به تعریفی خاص، سعی در رسیدن به نتیجه مطلوب خود نموده اند و به عبارتی نوع مقولهبندی ارائه شده از فرهنگ و معماری نشان دهنده هدف و نوع نتیجه میباشد. به عبارتی دیگر در تحقیقات مربوط به فرهنگ و معماری، اولین گام مهم تعیین حیطه مورد بحث در هر یک از دو موضوع میباشد. در مقاله حاضر با استفاده از این روش میتوان به چارچوب کلی در تعریف تکنیک مورد استفاده در پردازش اطلاعات مرتبط با حوزههای فرهنگ و معماری، با توجه به نوع نگاه به فرهنگ و حیطه مورد نظر در معماری دست یافت.